آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

عشق کوچولوی زندگی ما

خرید بقیه سیسمونی

عسلم 5 شنبه با بابایی و مامان جون رفتیم خیابون بهار و تقریبا سیسمونیت تکمیل شد.جمعه هم رفتیم سرویس خوابتو که مدل فیلیه سفارش دادیم فراره 10 مرداد بیارن.دست مامان جون و بابا جون درد نکنه کلی انداختیمشون تو خرج اما همه ی اینا فدای سرت عزیزم ایشالاه سالم و سلامت به دنیا بیای و از همشون استفاده کنی.و البته قدر مامان جون و بابا جون و البته بابا محمد رو که اومد باهامون واسه خرید رو بدونی.
22 تير 1392

هفته 27 و آزمایش ادرار

سلام پسر گلم.نمیدونم از کجا باید شروع کنم به نوشتن و از چی بنویسم.اول از این بگم که اوضاعم تو این چند وقته اصلا میزون نبود.نه اوضاع جسمیم نه روحیم.چند روز پیش رفتم صارم با دکتر مصدق وقت گرفته بودم.قبلش یه آزمایش گلوکز دادم و تست عفونت ادراری.خدارو شکر قند نداشتم اما یکم عفونت داشتم.راستی روزی که قند دادم خیلی حالم بد شد آخه اون شربته خیلی بد مزه بود.حالا ازینا بگذریم.رفتم دکتر آزمایشمو نگاه کرد گفت باید بستری شی عفونتت زیاده.آخه من یکم درد زیر شکمی هم داشتم.خدا ازش نگذره نمیدونم تا خونه چطوری با چشمای اشک آلود و حال خراب رانندگی کردم.زنگ زدم دایی علی و سیاوش اومدن دم در بیچاره اونارم ترسوندم حسابی.آخه نه بابایی بود نه مامان جون و بابا جون.خل...
22 تير 1392

هفته 25

امروز دوباره بعد از مدتها اومدم برات بنویسم.قند عسل مامان آخه مامانی تقریبا 2-3 هفتس که خیلی درد داره.کمردرد و لگن درد و گرفتگی ماهیچه پا و ترش کردن های مکرر معده و تنگی نفس فقط یه بخشی از دردایی هست که مامانی داره ازشون لذت میبره. نمیگم تحمل چون همه ی اینها رو به جونم میخرم تا تو سالم و سلامت بیای بغلم.پسرم دیروز با هم رفتیم آکواژیمناستیک بیمارستان صارم و یکم ورزش کردیم.خیلی خوش گذشت یکم بدنم نرم شد اما هنوزم دست و پاهام درد میکنه.هفته ی دیگه باید برم تست گلوکز بدم.راستی دیروز که رفتم اونجا دکترش که ضربان قلب کوچولوتو چک کرد یه نیگا به شکمم انداخت و دست زد گفت نینیت ماشالاه چه تپل مپله قربونت بشم که حسابی داری اون تو به خودت میرسی و قوی میش...
9 تير 1392
1